شلوار پاره ی .....
پیشینه سنتور بر پایهٔ بررسیها و پژوهشها یکی از کهنترین سازهای گستره ایران به شمار میرود. کهنترین نشا نه ای که از این ساز بر جا مانده، از سنگتراشیهای آشور و بابلیان[نیازمند منبع] (۵۵۹پیش از میلاد) است. در این سنگتراشیها، صف تشریفاتی که به بزرگ داشت آشور بانیپال بر پا شده تراشیده گردیده و سازی که همانندی زیادی به سنتور دستوروزی دارد، در میان آن صف دیده میشود. ابوالحسن علی بن حسین مسعودی (مرگ به سال ۳۴۶ ه.ق) گذشته نگار نامدار و نویسنده نسک مروجالذهب در شرح اوضاع موسیقی در زمان ساسانیان، هنگام نام بردن از سازهای متداول موسیقی ساسانی، واژه سنتور (سنطور) را ذکر میکند. در کتب کهن و تألیفات ابونصر فارابی و ابن سینا نیز نام سنتور چند بار ذکر شدهاست. عبدالقادر مراغهای ساز یاطوفان را معرفی کرد که شبیه سنتور دستوروزی بود با این تفاوت که برای هر آواتنها یک تار میبستند و با جابجا کردن خرکها، آن را کوک میکردند. نام سنتور در سرودهها منوچهری نیز آمدهاست:
سنتور، سازی کاملاً ایرانی است که برخی ساخت آن را به ابونصر فارابی نسبت میدهند که مانند بربت، ساز دیگر ایرانی بعدها به خارج بردهشد.[نیازمند منبع] برخی پژوهشگران بر این باورند که سنتور در زمانهای بسیار دور از ایران به دیگر کشورهای آسیایی رفتهاست، چنان که امروزه گونههای مشابه این ساز در عراق، ترکیه، سوریه، مصر، پاکستان، هند، تاجیکستان، چین، ویتنام، کره، اوکراین و دیگر کشورهای آسیای میانه و نیز در یونان نواخته میشود. بر پایهٔ اسناد و مدارک، نگارگریها و مینیاتورهای سدههای پیش، آنچه که ما دستوروزه به نام سنتور در اختیار داریم در واقع سنتوری است که از نزدیک به یکصد و پنجاه سال پیش (زمان قاجار) با شکل و شمایل کنونی خود در اختیار هنرمندان این مرز و بوم قرار دارد. چنان که سنتورهای محمدصادق خان (که نخستین نمونه صوتی ساز سنتور به جا مانده از دوران قاجار متعلق به وی میباشد)، حبیب سماع حضور و حبیب سماعی، در ابعاد، شمار خرک و چگونگی ساخت، بسیار نزدیک به سنتور دستوروزی است. بررسی دیرینه گردش و تحول ساز سنتور نشان میدهد که این ساز طیف گستردهای از سبکها و مکاتب گوناگون را در سدهٔ کنونی به خود اختصاص داده، به گونهای که پس از یک بررسی اجمالی، میتوان اذعان داشت حداقل ۱۵ سبک و مکتب گوناگون و فعال در این عرصه شهره ویژه و عاماند.[نیازمند منبع] تگونه و جوراجوری چشمگیر مکاتب و سبکها انگیزه تگونه در آوادهی ساز، تکنیک نوازندگی و چگونگی آهنگسازی و نغمهپردازی در سطوح گوناگون بودهاست. سنتور، یا آنچنان که استاد ابوالحسن خان صبا گاه مینوشت: سنطور، در سالهای پایانی عصر قاجار، سازی تقریباً فراموش شده و رو به نابودی بود. سازهای اصلی، تار، تنبک و کمانچه بودند و دوره قاجار، در واقع «عصر تار» بود. شمار کمی سنتور مینواختند و شمار کمتری نیز سنتور میساختند و میآموختند.[۲] با پشتگرمی به سالگذشت آثار پیدا شده گمان این است که این ساز از کلکرو ایران به کشورهای دیگر راه یافته و نامهای گوناگونی پیدا کردهاست. سنتور با اندک تفاوتی در شکل ظاهر و با نامهای گوناگون در شرق و باختر جهان وجود دارد. این ساز را در کشور چین یان کین، در اروپای شرقی دالسی مر، در انگلستان باتر فلایها، در آلمان و اتریش مک پر،در هندوستان سنتور، در کامبوج فی و در آمریکا زیتر مینامند که هر کدام دارای وجه تشابهاتی هستند. ساز سنتور در شماری از کشورها مانند ارمنستان و گرجستان نیز رایج هست. همچنین سنتورهای عراقی –هندی- مصری و ترکی که بعضی از آنها حدود ۳۶۰ سیم دارند. این ساز از جعبهای ذوزنقهای شکل تشکیل شده که لبهها آن بنامند از: بلندترین ضلع، نزدیک به نوازنده و کوتاهترین ضلع و موازی با ضلعپیشی و دور از نوازنده و دو ضلع کناری با طول برابر که دو ضلعپیشی را به طور مورب قطع میکند. ارتفاع سطوح کناری ۸ تا ۱۰ سانتیمتر است. جعبه سنتور مجوف است و تمام سطوح جعبه چوبی است. بر روی سطوح فوقانی دو ردیف (معمولاً ۹تایی)خرک چوبی قرار دارد؛ ردیف راست نزدیکتر به کناره راست ساز است و ردیف چپ کمی بیشتر با کناره چپ فاصله دارد (فاصله میان هر خرک ردیف چپ تا کناره چپ را «پشت خرک» مینامند). از روی هر خرک چهار رشته سیم همکوک گذر میکند ولی هر سیم به گوشی معینی پیچیده میشود. گوشیها در سطح کناری راست کنار گذاشته شدهاند. سیمهای سنتور به دو دسته «سفید» (زیر) و «زرد» (بم) بخش میشوند. دسته سیمهای سفید بر روی خرکهای ردیف چپ و سیمهای زرد بر روی خرکهای ردیف راست به تناوب قرار گرفتهاند. طول بخش جلوی خرک در سیمهای سفید دو برابر طول آن در بخش پشت خرک است و میتوان در پشت خرک نیز از سیمهای سفید استفاده کرد (آوای آن به نسبت عکس طول، یک اکتاو نسبت به آوای بخش جلوی خرک بالاتر است). همچنین هر سیم زرد، یک اکتاو بمتر از سیم سفید بی درنگ پس از آن آوا میدهد. ساز سنتور پیشتر با ۱۲ وتر سیم بم و ۱۲ وتر سیم زیر ساخته میشد و سنتور ۱۲ خرکی نامیده میشد. امروزه سنتور ۱۰ خرک و سنتور ۱۱ خرک نیز ساخته میشود. سنتور ۹ خرک رایجترین گونه سنتور است که پر استفاده ترین نوع آن سنتور «سُل کوک» است و نتهای ردیف بر اساس آن نوشته شدهاند. در سنتور ۹ خرک، چنانچه بر اساس راست کوک تنظیم شود، به ترتیب سیمها از پایین بر مبنای می-فا-سل کوک میشوند و برای اجرای گروهی و ارکستر باره است. به خواست تکمیل فواصل کروماتیک میان اصوات و نیز به قصد تأمین اصوات بم، در حدود بیست سال اخیر دو گونه سنتور با شمار زیادتر خرک ساخته شدهاند. سنتور کروماتیک با همان میدان آوای سنتور معمولی ولی دارای خرکها و اصوات کروماتیک بیشتر است. میدان آوای سنتور کروماتیک بم یک فاصله پنجم بمتر از سنتور کروماتیک است و گسترش آن سه اکتاو و نیم است. در دو گونه سنتور کروماتیک، هر صوت بدست سه رشته سیم همکوک حاصل میشود. به عبارت دیگر روی هر خرک سه سیم تکیه کردهاست. از هر دو سنتور کروماتیک و کروماتیک بم در حال حاضر تنها استفادههای همنوازی میشود. [ نوازندگی سنتور نوازندگی سنتور با دو چوب نازک که به آنها «مضراب» گفته میشود، انجام میشود. مضراب ها در گذشته بدون نمد بودند ولی اکنون بیشتر به مضراب ها نمد میچسبانند که باعث نرمتر شدن و کم زنگ تر شدن آوای سنتور میشود. در اکثر اوقات، نوازنده باید با هر یک از مضراب ها، نت متفاوتی را اجرا کند (به ویژه در برخی از چهارمضراب ها که بیشتر پایه قطعه با دست چپ و ملودی با دست راست اجرا میشود). به همین دلیل نوازندگی این ساز علاوه بر چابکی دستها، به تمرکز ذهن نیز نیاز دارد که تنها با آزمون فراوان بدست میآید. سنتور سازی است که اگر نوازنده بر آن چیره شود، میتواند با آن کارهای زیبا و ماندگاری بیافریند. این ساز به خوبی توانایی تکنوازی و همنوازی را دارا میباشد. برابر نیمهٔ زندگانی آزمون سنتورنوازان، به کوک کردن آن میگذرد. چون کوبههای مداوم مضراب روی سیمها و تاثیر گذاری نم و گرما روی چوب و سیمها کوک را به هم میزند و ۷۲ سیم باید مرتب کوک یا هم خوان شود، از این رو سنتور، سازی شناخته میشود که همراه با زیبایی، بسیاری از پیامدهای پزشکی میتواند روی آوا و کوک آن تاثیر بگذارد و حتی نوازندههای کارکشته را برای یک کوک دلخواه ناکام میگذارد. قبل از بررسي خلاصه وار تاريخ موسيقي ايران بايد به چند نكته توجه كرد: اول آنكه ايران باستان كشوري پهناور بوده كه حدودا شامل ۳٠ كشور امروزي بوده است و به طبع داراي اقوام، مذاهب و فرهنگهاي گوناگوني بوده اند. پس ما نبايد منتظر فرهنگي يك پارچه باشيم زيرا اين اقوام در كنار هم و به كمك دستاوردهاي يكديگر به پيشرفت و تكامل رسيده اند، نه هر كدام به تنهايي. پس همه دستاوردهاي اين خطه بزرگ را هر كدام از اين اقوام مي توانند از آن خودبدانند. در دوره بعد از فتح ايران بدست اعراب و مسلمان شدن ايرانيان چون اعراب داراي فرهنگي غالب نبودند، از لحاظ فرهنگي مغلوب ايرانيان شدند و فرهنگ برتر ايرانيان را پذيرفتند و در راستاي شكوفايي آن باديگر اقوام كه مغلوب اعراب مسلمان شده بودند كوشيدند و از اين فرهنگ ايراني فرهنگ اسلامي را به وجود آوردند كه پايه واساس آن همان فرهنگ ايران باستان بود. موسيقى اقوام و ملل مختلف در قالب ملى و بومى براساس قواعد و مقررات خاصى تشکيل مىشود. حوادث تاريخي، انقلابها، تمدنها و ... در پىريزى مبانى موسيقى سنتى و ملى سهم بسزايى دارند. کشور ايران از لحاظ موسيقى قدمت تاريخى و درخور توجهى دارد. تاريخنويسى بهطور تخصصى امرى است جديد و موسيقى در ايران از ديرباز تا امروز داراى تاريخ نوشته شدهاى نيست. البته بهجز اين علت، دلايل ديگرى نيز براى اين امر وجود دارد. از آنجائىکه موسيقى هنرى است شفاهي، از ساير هنرها ديرتر و کمتر به نوشته درآمده است. شرايط ناپايدار ايران بهدليل هجومهاى مداوم قبايل و کشورهاى بيگانه و نيز نابسامانىهاى داخلى موجب شد که از اين نظر مستندات کافى - اگرهم وجود داشته - از بين برود و باقى نماند. طبق نظريههاى برخى مورخان مشرقزمين قدمت موسيقى ايرانى را در زمان هخامنشى برآورد کردهاند. و يکى از خط و زبانهاى هفتگانه آن دوران که عامهٔ مردم آن را بلد بودهاند، احتمالاً موسيقى بوده و آوازهايى از قبيل سوگ سياوش را با آن خط و زبان مىخواندند. اما از اين دوران اطلاعات دقيقى در دست نيست. البته سرودهاى مذهبى گاتها بهگونهاى موزون بهصورت آواز خوانده مىشده ولى در مذهب قديم ايراني، موسيقى داراى اهميت چندانى نبوده است. ولى موسيقى غيرمذهبى به صورت رقص و آواز رايج بوده است. پس از حملهٔ اسکندر در زمان سلوکيان و اشکانيان ايران تحت تأثير تمدن يونان واقع شد و تحولى در عرصهٔ موسيقى اتفاق افتاد. اما در حقيقت پايهريزى موسيقى ايران به دورهٔ ساسانيان باز مىگردد و اسناد اوليهٔ موسيقى ايران متعلق به اين دوران است. از امپراتورى خسروپرويز و شکوه دربارش بسيار گفته شده؛ وى از موسيقىدانان حمايت مىکرده؛ از مهمترين موسيقىدانان اين دوره رامتين، بام شاد، باربد، نکيسا، آزاد و سرکش بودند که هنوز نامشان باقى است. از ميان اينها باربد برجستهترين چهره بود و داستانهاى زيادى بعدها دربارهٔ مهارت او در نوازندگى و آهنگسازى نقل کردهاند. تنظيم و سازماندهى سيستم موسيقايى يعنى هفت ساختار مقامى معروف به خسروانى و سى مقام اشتقاقى (لحن) و سيصد و شصت ملودى را به او نسبت مىدهند. شمار آنها با تعداد روز در هفته، ماه و سال تقويم ساسانيان برابر بوده است. امروزه بهدرستى معلوم نيست که اين مقامها و آهنگها چه بودهاند؛ اما نامهاى بعضى از اين آهنگها توسط نويسندگان دورهٔ اسلامى ذکر شده؛ نامهايى چون کين ايرج، کين سياوش که شايد اشاره به حوادث تاريخى داشتهاند و اسامى چون باغ شيرين و باغ شهريار که شکوه دربار را نشان مىداد، و نيز اسامى چون سبز بهار و روشن چراغ را بکار مىبردند. اما دربارهٔ آن آهنگسازىها اطلاعات درستى در اصول نظرى آن دوران وجود ندارد. موسيقى دورهٔ ساسانيان هستهاى بود که از آن موسيقى تمدن اسلامى رشد نموده است. بعد از اسلام موسيقى ايران توقف کوتاهى داشت و بعد از چند سال دچار تغييراتى شد. رهبران مذهبى اسلام در آغاز موسيقى را تحريم کرده و مايه فساد و بيهودگى مىدانستند. اما در زمان عباسيان که به سبک ساسانيان دربار خويش را اداره مىکردند، جنبههاى دنيوى و غيردينى موسيقى افزايش يافت و موسيقى رونق تازهاى يافت؛ بعضى بزرگان موسيقى اين دوران عبارتند از: ابوعلىسينا، ابوالفرج اصفهاني، اسحاق موصلي، ابراهيم موصلي، ابونصر فاراني، عبدالقادر درمراغي، قطبالدين محمود شيرازى و صفىالدين ارموي. در دوران صفوى و قاجار موسيقى تحت اختيار دربار بود و از اجتماع دور افتاد. موسيقى ايران در دوران صفويه بيشترين ضربه را خورد اما شکل مذهبى آن در قالب تعزيه و نمايشهاى دراماتيک و نيز توسط نوازندگان و شاعران دورهگرد تداوم يافت. از دورهٔ ناصرى به بعد نيز با تأثيرپذيرى از فرهنگهاى ديگر، قدرت خلاقهٔ بهترى يافت و دوران تازهاى آغاز شد. با شروع قرن بيستم بهدليل تأثيرات غرب موسيقى به ميان مردم آمد و رونق تازهاى از جهت آموزش و پژوهش بهوجود آمد. در اوايل دههٔ ۱۹۳۰ هنرستان عالى موسيقى در تهران تأسيس شد و آموزش غربى مبنا قرار گرفت. ارکستر سمفونيک تشکيل شد و گروه کُر سازماندهى گرديد. در کنار آن موسيقى سنتى ايران طى کنسرتهايى با تلاش علىنقى وزيرى برپا شد. پس از جنگ جهانى دوم، غربىسازى در ايران افزايش يافت و گروههاى مختلف موسيقى در رشتههاى مختلف و نيز جشنوارههاى متعدد و با حضور هنرمندان بينالمللى در دههٔ ۱۹۷۰ در ايران برپا گرديد و پايتخت حيات موسيقيايى پرتحرکى را شاهد بود. تأثير راديو و تلويزيون نيز در اين مورد بسيار چشمگير بود. هنرستان عالى موسيقى و هنرستان موسيقى ملى و دانشکده موسيقى دانشگاه تهران، دانشجويان را در رشته موسيقىشناسى و آهنگسازى غربى و نيز موسيقى سنتى ايرانى تربيت کردند. و بزرگانى در عرصهٔ موسيقى ايران ظهور کردند که توانستند خدمات ارزندهاى براى اين کشور انجام دهند. از جمله غلامحسين درويش (۱۲۵۱-۱۳۰۵)، استاد روحا... خالقى (۱۲۸۵-۱۳۴۴)، استاد ابوالحسن صبا (۱۲۸۱-۱۳۳۶)، استاد علىنقى وزيري، مهدى برکشلي، و نيز محمدتقى مسعوديه موسيقىشناس. در سالهاى اخير دانشپژوهان غربى نسبت به پژوهش در موسيقى ايرانى علاقمند شدهاند و آثار قابلتوجهى در اين زمينه بهچاپ رساندهاند.
کبک ناقوسزن و شارک سنتورزَن است
فاخته نایزَن و بربت شده تنبور زنان
گسترش در جهان
ساختار ساز
گذشته و امروز
سنتور کروماتیک و سنتور کروماتیک بم
در سده هاي اول فرهنگ اسلامي يعني تاحدود دوران خلافت عباسيان يك فرهنگ واحد در سراسر اين سرزمينهاي اسلامي وجود داشت و از آن زمان به بعد بود كه سرزمينهاي اشغالي مستقل شدند و هر كدام باتوجه به ريشه فرهنگي يكسان رنگ و بوي منطقه و قوميت خود را به اين فرهنگ مادر بخشيدند و بخاطر همين امر است كه وجوه مشترك فرهنگي هنري زيادي دز ميان كشورهاي مسلمان وجود دارد كه اغلب مستشرقين به اشتباه اين وجوه مشترك را اخذ شده از فرهنگ عرب مي دانند كه اين امر نيز حاصل سطحي نگري به تاريخ و فرهنگ اين سرزمينها است.
تاريخ موسيقي ايران زمين را مي توان به دو بخش اصلي تقسيم كرد، آن دو بخش عبارتند از :
الف: دوران پيش از اسلام
ب: دوران بعد از سلام
در بررسي دوره پيش از اسلام منابع معتبر ما كه همان حجاري ها و مجسمه ها و نقوش روي ظروف بدست آمده مي باشد كه از ١٥٠٠ قبل از ميلاد مسيح آغاز مي شود. از مجسمه هاي بدست آمده در حيطه قلمرو ايران باستان كه در شوش بدست آمده، سازي شبيه تنبور امروزي مشاهده مي شود كه نمايانگر يك ساز ملوديك در آن زمانها است. درحجاريهاي طاق بستان گروه نوازندگان چنگ نواز و سازهاي بادي نيز مشاهده مي شود. بيشتر اطلاعات ما از دوران پيش از اسلام ايران زمين محدود به كتب تاريخي و اشعار سده هاي اول دوران اسلامي است. در هر حال ما اطلاعي از موسيقي كاربردي و نحوه اجراي دقيق موسيقي در آن دوران نداريم. اما در دوره بعد ازفتح ايران توسط اعراب تا آخر دوره خلفاي راشدين كه در سده اول حكومت اسلامي حكمراني مي كرده اند (از سال يازده تا چهل و يك هجري قمري) انواع موسيقي ممنوع بود. با به روي كار آمدن بني اميه حدودا موسيقي آزادي بيشتري پيدا كرد و از اين دوران تا دوران خلفاي عباسي دوره اوج شكوفايي موسيقي نظري و عملي ايران و اسلام است كه در اين دوران كساني چون فارابي، ابن سينا، خواجه نصيرالدين طوسي، ابن زيله، صفي الدين ارموي، عبدالقادر مراغي، و افراد بيشمار ديگري در موسيقي عملي و نظري ظهور كردن كه كتب و رساله هاي آنها در موسيقي موجود است. در هر حال با ظهور تشيع در ايران و به روي كار آمدن شاهان صفوي موسيقي در ايران رنگ و بوي ديگري به خود گرفت و از موسيقي كه در دوران اسلامي كاربرد داشت جدا شد و رنگ ايراني اين موسيقي بيشتر شد تا در دوره قاجاريه اين روند به اوج كمال خود رسيد و سيستم ديگري كه بنام دستگاه در دوره صفويه ظهور كرده بود، كامل شد و توسط نوارندگان چيره دست آن زمان به صورت شفاهي به شاگردان سازهايي از قبيل تار، سه تار، كمانچه، ني و سنتور انتقال پيدا كرد و در همين دوران قاجاريه بود كه خط نت امروزي به ايران راه يافت و سنت شفاهي اساتيد موسيقي ايران كه بنام رديف است به خط نت در آمد.
Power By:
LoxBlog.Com |